امروز میخواهم شما را با فردی آشنا کنم که فعالیتهای فرهنگی او در آسیا و اروپا، منشأ اقدامات و خدمات مهم بوده است.
مهاراجهای از «اوتارپرادش»
محمد علی محمد خان اصالتاً از اهالی منطقه «اود» در ایالت اوتارپرادش هندوستان بود؛ اجدادش حاکمان این منطقه بودند و او هم به عنوان مهاراجه این ناحیه، مدتها در آن حکومت کرد. محمد خان کودکی خود را در دامان مادری پاکدامن گذراند، بانویی که تبارش به امام موسی کاظم(ع) میرسید. در ایام کودکی، نزد علمای نامدار شیعه شبهقاره به
علم آموزی پرداخت؛ به خصوص زبان فارسی را که عامل اصلی انتشار اسلام در هندوستان بود، نزد مولانا ظفرمهدی فرا گرفت و در دوران جوانی، همنشین ادبا و دانشمندان مسلمان بود.
مرد سیاست، علم و فرهنگ
همزمان با آغاز مبارزات استقلالطلبانه مردم هند علیه استعمار انگلیس، محمد خان هم وارد گود فرهنگ و سیاست شد و به عضویت حزب «مسلملیگ» درآمد و از شخصیتهای تأثیرگذار هند شد. او در لکنهو که بزرگترین شهر شیعهنشین هندوستان محسوب میشود، زمین بزرگی را وقف شیعیان کرد و در آن مرکزی برای تجمع و تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی ساخت. در همین شهر بود که دانشگاه «شیعه کالج» پا گرفت و محمد خان به ریاست آن منصوب شد؛ این دانشگاه در برابر دانشگاه علیگر که توسط سیداحمدخان ساخته شده بود، ایجاد گردید. دلیل ساخت شیعه کالج، مخالفت استادان شیعه با نوع اداره دانشگاه علیگر بود؛ این دانشگاه بیش از حد به انگلیسیها وابستگی داشت و البته برخوردی که در آنجا با علمای شیعه صورت میگرفت، چندان خوب نبود. محمد خان پس از قبول ریاست شیعهکالج، مرکزی به نام «مدرسه الواعظین» را هم در لکنهو بنا کرد. این مدرسه، مسئولیت تربیت مبلغان مذهبی و خطبای زبردست شیعه را در هندوستان بر عهده داشت و یکی از تأثیرگذارترین مراکز مذهبی شیعیان در شبهقاره محسوب میشد. افزون بر اینها، وی در لکنهو انتشارات بزرگی را راهاندازی کرد که به «امیریه» شهرت داشت و علاوه بر کتابهای مورد نیاز جامعه شیعه، آثار علمی و ادبی مشهور جهان نیز در آن به چاپ میرسید.
هجرت از لکنهو
محمد خان ارادت خاصی به امام حسین(ع) داشت. مجالس عزاداری او در لکنهو، بزرگترین مجالس عزاداری در سراسر شبهقاره بود. وی خودش هم به مداحی و مرثیهسرایی میپرداخت و به شدت گریه میکرد. در جریان استقلال پاکستان، محمد خان جانب محمدعلی جناح را گرفت؛ پاکستان از شبهقاره جدا شد و همین مسئله، خشم مقامات دهلی را برانگیخت و تصمیم به مصادره اموال محمد خان گرفتند. او در این زمان، به عراق رفته و مدتی را مجاور حرم امیرالمؤمنین(ع) شده بود. با این حال، با تلاش دوستان محمد خان در هندوستان، جلو این اقدام گرفته شد؛ هر چند که هندوهای افراطی، لحظهای از فکر مصادره اموال و موقوفات وی بیرون نمیآمدند و دست آخر، در جریان جنگ اول هند و پاکستان، بخشهایی از اموال وقفی او را مصادره کردند و حتی برای مدتی، کتابخانههایی را که او تأسیس کرده بود، بستند و اجازه برگزاری مراسم عزاداری را ندادند. محمد خان پس از آن رفتار خصمانه، در پاکستان ساکن شد، اما هیچ مقام و مسئولیتی را نپذیرفت و در کراچی مانند یک شهروند عادی زندگی میکرد؛ شهروندی که سخت مورد اعتماد و احترام همه مردم، از هر مذهب و نژاد بود. مدتی بعد و به پیشنهاد یکی از دوستانش، راهی لندن شد و در آنجا ریاست مؤسسه اسلامی لندن را برعهده گرفت.
ماجرای وفات محمد خان و انتقال پیکرش به مشهد
روز ۱۹ مهرماه سال ۱۳۵۲ (مطابق با ۱۴ رمضان) بود که محمد خان هنگام انجام کارهایش در مؤسسه اسلامی لندن، دچار حمله قلبی شد. او را به بیمارستان منتقل کردند، اما معالجات افاقه نکرد و این مرد بزرگ، دو روز بعد در ۲۱ مهرماه ۱۳۵۲ دار فانی را وداع گفت. طبق وصیتش، باید پیکر او را به عراق منتقل میکردند و در حرم مطهر امام حسین(ع) به خاک میسپردند اما اوضاع عراق به دلیل کودتا و درگیریهای داخلی سخت مشوش بود و به همین دلیل، با تصمیم بزرگان قرار بر این شد که پیکر محمد خان به مشهد حمل شود و در جوار حرم مطهر امام رضا(ع) مدفون شود. به این ترتیب، پیکر محمد خان به مشهد آورده و پس از اقامه نماز بر آن، توسط آیتالله العظمی میلانی در باغ رضوان دفن شد. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی همزمان با اجرای طرح توسعه حرم مطهر و آغاز تخریب بخشهایی از باغرضوان، خانواده محمد خان به ایران آمدند و بقایای جسد وی را به مقبرهای در داخل حرم رضوی در رواق اللهوردیخان منتقل کردند و در مسیر عبور زائران امام رضا(ع) به خاک سپردند.
نظر شما